Thursday, December 31, 2009

برای معلم و استادم که اندوه نشسته بر چشمانش دلم را چنگ می زند.
پنجشنبه, 10 دی 1388 02:34
میر اصغر موسوی/برای او که معلم واستادم است . در اندیشه،فرهنگ، هنر،روزنامه نگاری و...، اما مهم تر از همه ،دراخلاق ! امروز، با جسم مریض و فرسوده اگر انگیزه و اراده ای برای ایستادن و دفاع از شرافت انسانی دارم از درسهای ناگفته او ، یعنی زندگی اش، آموخته ام .

او خلق محمدی دارد . آزاده است چون حسین (ع) . پاک است چون مادرش زهرای اطهز (س). صبور است چون جدش امام موسی کاظم (ع). و با تاسی به جد بزرگوارش، خانه و زندان ،و ،حبس وآزادی هر دو برای او یکی است. و دشمنانش بیشتر از دیگران به این امر واقفند.و فراتر ازآن این که ، اوبه صراحت بیان کرد:ما را به چیزی کمتر از آن که آرزویش را داریم (شهادت )می ترسانید.

دشمنان کور دل به سنت جاهلیت یزیدی ،در روز عاشورا با هلهله وپایکوبان علی را از او گرفتندتا به خیال باطلشان او را به عکس العمل وادارند. برای او اما ،همه شهدا برابر و یکسان هستند.سهراب و علی از منظر مهندس موسوی هیچ تفاوتی با هم ندارند.چنان که دیدیم، وقتی که در منزل مادر سهراب حاضر شد چشمهای سبز مهربانش پراز اشک بود.در سوگ علی اما ، فقط مبهوت بود.و این بهت او ناشی از وقوفش بر طرح توطه ای است که یزیدیان برای سرکوب ملت ایران طراحی کرده ا ند.ولی چقدر احمق هستند آنهاییکه فکر کردندداغ بر دل او بزنند.به دلی که ،تنها سرمایه اش برای زندگی هزاران داغ و زخم از سال های دور تا امروز است.

،جیدر بابا ،گویلر بوتون دوماندی ،

گونلریمیز بیر _بیریندن یاماندی ،

بیر_بیروزدن آیریلمایون آماندی

یاخشی بیزی یامان گونه سالوبلار !

یاخشیلیغی الیمیزدن آلیبلار !

گوز یاشینا با خان اولسا ، قان آخماز !

انسان اولان خنجر بئلینه تاخماز!

اما حیف ، کور توتدوغون بوراخماز !

بهشتمیز چهنم اولماقدا در !

ذیحجه میز محرم اولماقدادر!

No comments:

Post a Comment